آسانسورچی: خاطره ای که کم کم از نگاه ها محو می شود
درهای آهنی که از هم گشوده میشود، ابتدا و دریک لحظه هیچ چیز معلوم نیست. پس از ثانیهای چشم عادت میکند به آنچه که درون چهارگوش پر زرق و برق و زینت یافته با برشهای آلومینیوم و یینه، اسیر شده است. در آن فضای کوچک و جمع و جور که جا برای 5 نفر آدم متوسط القامت هم تنگ و ترش میشود، یک صندلی پایه کوتاه فلزی با تشک قرمز و دیرهای، بیش از هر چیز دیگری نگاهها را به سوی خود جلب میکند. صندلی یک صاحب هم دارد. صندلی پایه کوتاه فلزی و صاحبش هر دو، به نظر آدمهای که در روز هزاران مرتبه میآیند و میروند، موجودات مزاحم و دست و پا گیری هستند. اما در مواقعی معین صندلی و صاحبش مثل فرشتگان نجات، جان آدمهای زیادی را نجات دادهاند. صندلی و صاحبش گهگاه لج آدمها را در میآورند، گاهی آنها را به انتظار وامیدارند، بعضی اوقات هم آدمها با آنها خوشرفتاری میکنند و حتی ازشان تشکر میکنند.
واقعیت هم این است که صندلی و صاحبش برای یک پسر کوچولوی 5 ساله کمک بسیار بزرگی هستند. پسر کوچولو میتواند مطمئن باشد که صاحب صندلی حتماً از او مراقبت خواهد کرد. یا حتی یک خانم مسن و میانسال که توانایی ایستادن را ندارد میتواند همان چند لحظه کوتاه را روی آن صندلی با تشک سرخ رنگ بنشیند.
البته چند وقتی است که کاسبی و کار صاحب صندلی پایه کوتاه فلزی کساد شده. تکنولوژی است دیگر. تکنولوژی پیشرفت کرده و به صاحب صندلی میگویند که «ما دیگر به شما نیاز نداریم». صاحب صندلی هم، صندلی اش را به زیر بغل میزند و میرود گوشه آبدارخانه یا کنج آشپزخانه مینشیند و به یاد روزهای میافتد که با آن صندلی پایه کوتاه فلزی برای خودش برو بیایی داشت و وزنهای بود...
در ادارات و وزارتخانهها، امروز کمتر میتوان سراغ از «آسانسورچی» یا «راننده آسانسور» گرفت. خیلی ساده. چند سالی است که آسانسورها به سیستم اتوماتیک مجهز شدهاند. سیستمهای اتوماتیک هم به اذعان شرکتهای سازنده آسانسور امنیتی در آن حد دارند که مسافران به راحتی و با اطمینان کامل میتوانند سوار شوند و آسانسور را به سوی مقصد هدایت کنند.
رانندگی آسانسور ، روزی برای خود نه تنها یک حرفه شناخته شده که حتی بسیار پر ارج و قرب بوده است. رانندگان آسانسور، آسانسورچیها، در مواقعی حتی بیش از مسوولان و مدیران دفتر اشخاص صاحب منصب، نام و جلال داشتند و حتی به قول معروف «پارتیشان کلفتتر بود».
زمانی که آسانسور به عنوان یک وسیله حمل و نقل لوکس در ساختمانهای شیک و ادارات و وزارتخانهها تعبیه شد، نخستین چیزی که به عنوان ضرورت و الزام به آن اندیشیدند، حضور فردی بود که همچون هتلها، رستورانها و دیگر مکانهای که رفتار مؤدبانه و مقبول میزبان میتواند در جلب بیشتر مشتریان مؤثر باشد، به عنوان میزبان دوم انجام وظیفه کند.
یک رانندۀ آسانسور که کنون چند سالی است بازنشسته شده میگوید: «سال 1354 در سازمان... به واسطه آشنایی با یکی از کارمندان، در آبدارخانه مشغول به کار شدم. آبدارخانه ادارات مثل کلاس آمادگی مىماند. کارگرها معمولاً از راه آبدارخانه مدارج ترقی را طى مىکنند. مدیر کلى را یادم هست که 10 سال پیش از مدیر کلى، مسوول آبدار خانه بود. پس از چند ماه خدمت، به واسطه حضور مرتب و دائم به بخش حمل و نقل منتقل شدم.
آن زمان راننده آسانسور ارج و قربى بیش از یک آبدارچى داشت. میتوانست از جیک و پوک کارمندها با خبر باشد، دستش براى پارتى بازى باز بود، تمام معاونها و مدیر کلها را حداقل سه، چهار بار در روز مى دید و ظرف همان چند دقیقه کار 50 نفر راه مىافتاد. آسانسورچىهاى دیروز و سرپرستان آسانسورهای «امروز» از دلتنگىهایشان مىگویند. آدم هایى که عمرى را با ایستادن در آسانسور و نوسان در میان طبقات سپرى کردهاند. آدمهایى که به اندازه عمر اشتغالشان، عادت کرده اند دکمههای طبقات را بفشارند و اتاقک متحرک در طبقه مورد نظر بیستد و آنها به عادت همیشگى بگویند: «طبقه سوم، طبقه پنجم، ...»
آنها عادت کردهاند که یک ساعت در اتاقک متحرک بایستند یا روی چهارپایه فلزی پایه کوتاه بنشینند و تنها به یک سمت نگاه کنند. در آسانسور. آنها عادت کردهاند از در آسانسور در قالب یک مستطیل عمودی آدمها را ببینند و به همین دلیل آدمها در نگاه رانندههای آسانسور، همیشه قد بلندند.
با وجود هجوم یکباره آسانسورهای اتوماتیک و کسادی بازار داغ رانندگی آسانسور، هنوز هم بعضی ادارات و سازمانها آسانسورهایی دارند به همراه رانندهاش!
تعجب نکنید. سرپرست آسانسور یکی از ادارات میگوید: «زمانی حدود سال 57، 58 شرکتهای سازنده یا واردکنندۀ آسانسور، به همراه آسانسورها، رانندگان آسانسور هم معرفی میکردند. یعنی بخشی از مسوولیتشان بود. در نتیجه بسیاری از شرکتهای سازنده آسانسور بخشی هم برای استخدام رانندگان و تکنسینهای آسانسور در نظر گرفته بودند. البته هیچ اجباری وجود نداشت. به عنوان مثال، یک اداره راننده آسانسور داشت و در چنین زمینهای، نیازی به آن شرکت نداشت. بی رو دربایستی، تنها در مواردی معدود و استثنایی تحصیلات و معلومات مناسب میتوانست در این حرفه مؤثر باشد. مثلاً در یک وزارتخانه برای وزیر آسانسورچی استخدام میکردند و به دلیل تنوع معاشرتها و رفت و آمدها دانستن زبان و یا برخورداری از تحصیلات کافی، شریط اصلی پذیرش او بود. «کارمندان وزارت نفت عموماً به یاد دارند که: آسانسورچی دکتر اقبال، وزیر نفت اسبق. یک سیاهپوست درشت هیکل بود که به سه زبان خارجی تسلط داشت.»
آدم اول در ذهنش به سختی مجسم میکند که یعنی چه؟ مگر میشود که به میزان ساعت کاری در یک اتاقک چهارگوش حبس ماند و با هوای اندکی که از طریق باز و بسته شدن آنی و لحظهای درهای آهنی جریان مییابد، موفق شد و یا میشود در این شغل، جیی برای ارتقاء و پیشرفت هم پیدا کرد؟ واقعیت ین است که خود آنها، خود آسانسورچیها، کمتر به این مسأله فکر میکنند. یعنی زمانی که صحبت پول در میان باشد، ساعت کار چندان به چشم نمیآید. کافی نبودن هوا زیاد اهمیت ندارد و تازه به این هم فکر میکنند که «ای بابا، فقط روی صندلی نشستهایم، چهار تا دکمه را فشار میدهیم و ماهی 80، 90 تومان درآمد داریم. واقعیتاش، کاری انجام نمیدهیم که توقع بیشتری داشته باشیم.»
درست است. به قول خودشان، واقعیتاش کاری انجام نمیدهند. ولی گفته میشود که درصد مبتلایان به فشار خون، سرگیجه و سردردهای مزمن، ناراحتیهای استخوان، کمردردهای مزمن و حتی کاهش بینایی در میان رانندگان آسانسور بیش از افراد شاغل در حرفههایی نظیر آبدارچی، مستخدم ساده و یا نامهبران ادارات است. البته این دردهای مزمن و درازمدت، جدا از حوادث غیرمترقبه و ناخواستهای است که برای رانندگان آسانسور پیش میآید.
یکی از رانندگان آسانسور در وزارت ... که اکنون به علت تعطیلی این شغل، سمت سرپرستی آسانسور را برعهده دارد، به پای لنگ خود اشاره میکند و میگوید: «یادگار دوران جنگ است. آن زمان قطع برق در ادارات فراوان بود و بسیار اتفاق میافتاد که درون آسانسور باشیم و برق قطع شود. در همین ایام قطع برق بود که درون اتاقک گرفتار شدم. با تلفن به واحد فنی خبر دادم و آنها، آسانسور را با ریل به نزدیکیهای طبقه رساندند. به اندازه قد یک بچه با طبقه فاصله داشت. از آنجایی که تاریک بود و چشم هم نمیدید، فکر کردم طبقه است. دولا دولا بیرون آمدم و افتادم ته چاه. خدا رحم کرد که طبقه دوم ساختمان بودم، با ین حال (می خندد) ما هم خدا قبول کند جانباز جنگ هستیم...»
در میان بسیاری از رانندگان آسانسور، عدهای هم بوده و هستند که صرفاً به دلیل نیاز مالی تلاش کردهاند که وارد این شغل بشوند و یا خود را از شغل دیگری به حرفه آسانسورچی منتقل کنند.
یک راننده آسانسور چنان با اکراه از شغل خود یاد میکند و میگوید: «آنقدر از این حرفه بدم میآمد که هیچ گاه خانوادهام نفهمیدند من واقعاً چه شغلی دارم. تا مدتها میگفتم کارگر... هستم. عنوان کارگری برایم خوشایندتر بود. نمیدانم. به نظرم میآمد که یک جور، دربان هستم. کارگری ارج و قرب بهتری داشت. البته حقوقش خوب بود. اولین حقوقی که گرفتم 180 تومان بود. 25 سال پیش! 180تومان خیلی بود. ضمن آن که 4 ساعت و نیم بیشتر کار نمیکردیم. یک ساعت به یک ساعت شیفت تغییر میکرد. یک ساعت سرپا بودیم. (در آسانسور بودیم)، یک ساعت استراحت میکردیم. روزی یک بطری شیر و یک بسته بیسکویت هم میخوردیم تا از سرگیجه و سردرد جلوگیری کند.»
اگر رانندگان آسانسور میدانستند که ممکن است روزی، بشوند سوژه گزارش، دقیقه به دقیقه ساعات کارشان را به خاطر میسپردند. ساعات کارشان آنقدر در نظرشان بیاهمیت بوده که از سالهای فعالیت، تقریباً هیچ به یاد ندارند. اگر هم چیزی مانده، کمرنگ و کوتاه است.
یکی از رانندگان آسانسور، عجیبترین خاطره خود را مربوط به زمان استخدامش میداند: «از آسانسور چیزهایی شنیده بودم. ولی تا آن زمان، هیچ گاه سوار آسانسور نشده بودم. میگفتند حرکت میکند و در طبقات بالا و پایین میرود. ولی هیچ تصوری نداشتم. حرفها مؤثر نبود. یکی از اقوام برایم جور کرد که آسانسورچی شرکت ... باشم. 27 سال پیش از برج و ساختمانهای بلند هم مثل امروز خبری نبود. چهار پنج وزارتخانه و ساختمانهای مسکونی آسانسور داشتند و بس. شهرستان هم که هیچ خبری نبود. روزی که برای معرفی به کارگزینی شرکت ... رفتم، از نگهبان سؤال کردم و نگهبان نشانی طبقه چهارم را داد. هر چه باداباد. باید سوار آسانسور میشدم. برای اولین بار هر چه جلوی در ایستادم خبری نشد، گمانم نیم ساعتی گذشت. آسانسور جز با دکمه حرکت نمیکرد. در آن نیم ساعت هم هیچ احدی پیدا نشد که سوار آسانسور بشود و ما یاد بگیریم. عین مجسمه جلوی در یستاده بودم. نگهبان ملتفت شد. آمد و تشری زد و دکمه را فشار داد. آسانسور آمد. راستش را بخواهید میترسیدم سوار شوم.از نگهبان خجالت میکشیدم. سوار شدم حالا مکافات بالا رفتن بود. در آسانسور همینطور باز مانده بود. نگهبان باز آمد و غرغرکنان گفت: اگر من رییس کار گزینی بودم تو را از بالای پشتبام پرت میکردم وسط خیابان. بلد نیستی آسانسور سوار شوی میخواهی آسانسورچی هم بشوی؟ یادش بخیر. همان نگهبان شد رفیق صمیمی سالهای طولانی.»
بیشتر خاطراتشان از دوران جنگ است. هراسها، ترسها، نگرانیها از ین که مبادا در آسانسور باشند و بمبی به ساختمان اصابت کند، مبادا در آسانسور باشند و برق قطع شود، مبادا در آسانسور باشند و آسانسور به علت موج انفجار سقوط کند، مبادا...
یک راننده آسانسور سابق میگوید: «آسانسورهای امروز که از نظر قطع و جریان هوا مشکلی ندارند. برق اضطراری و سیستمهای تهویه امروز، این نگرانیها را از بین برده. همان زمان (دروران جنگ) که بیشترین قطع برق را داشتیم هم باز جای نگرانی نبود. همین چهارپایههای فلزی کمک حالمان بود. اگر آسانسور به سطح طبقات نزدیک بود، در آسانسور را از بیرون با کلید باز میکردند و مسافران روی همین چهارپایهها میرفتند و از آسانسور خارج میشدند، اگر هم به سطح نزدیک نبود، از موتورخانه با سیستم دستی آسانسور را پیین میکشیدند یا به طبقه نزدیک میکردند و به هر حال جای نگرانی نبود.»
آسانسورچیهای قدیمی از خستگی کارشان میگویند: «همان یک ساعت هم خسته کننده بود. به خصوص وقتی به ساعتهای آخر اداره نزدیک میشدیم، آرزو میکردیم جای آبدارچی بودیم و یک سینی چای به دست از این اتاق به آن اتاق میرفتیم ولی یک دقیقه توی آسانسور نمیماندیم. ساعتهای آخر که نزدیک میشد، احساس میکردیم مثل یک مرغ در قفس حبس شدهایم. یک بار یکی از آسانسورچیها، در آخرین نوبت کارش، دچار ایست قلبی شد. مسافری هم نبود. بیچاره حتی مهلت پیدا نکرد با تلفن خبر بدهد. آسانسور بالا و پایین میرفت و خدا بیامرز تمام کرده بود. توی همان کابین.»
رانندگان آسانسور، اگر بخواهیم کمی رمانتیک و روشنفکرانه به شغلشان نگاه کنیم، خاطره اتوبوسهای قدیمی را زنده میکنند. اتوبوسهای قدیمی که روی ریلهای فرسوده تلقتلق تکان میخوردند و کلی مسافر را از این نقطه به آن نقطه شهر جابهجا میکردند. خاطره اتوبوسهای قدیمی را اتوبوسهای جدید کمرنگ کرد. ولی صفحات تاریخ را که ورق بزنیم، خاطره و یاد رانندههای اتوبوسهای قدیمی همچنان پابرجاست.
پارادوکس در لغت به معنای «قیاس ضد و نقیض» آمده است و گاهی به اشتباه در معنای تناقض نیز به کار میرود. تناقض به معنای «خلافگویی، مغایرت» میآید و معادل Contradiction در زبان انگلیسی است که پرکاربردترین نمونههای آن را میتوان در مسائل ریاضی جستجو کرد. هنگامی که برای اثبات یک مسأله ریاضی از برهان خلف استفاده میکنیم، اصل روش بر مبنای تناقض بنا نهاده شده و تلاش ما بر این است با اشتباه فرض کردن حکم، یکی از اصول ریاضی را زیر سوال ببریم و به اصطلاح با آن به تناقض برسیم؛ در حالی که اگر بخواهیم برای پارادوکس در زبان فارسی معنایی بیابیم، از معادل «متناقض نما» برای آن استفاده میشود. به این معنا که در ظاهر با تناقضی روبهرو هستیم که اصل یا اصول علمی را زیر سوال برده است؛ در حالی که به واقع این گونه نیست و به دلیل اشتباه در فرض، تحلیل یا برخورد، چنین تناقضی پیش آمده است. پارادوکسها در ریاضی و سایر علوم بسیار مشاهده میشوند و همه آنها بر مبنای محاسبات ریاضی بنا نهاده شدهاند و امروزه یکی از عمومیترین سرگرمیهای ریاضی هستند که در هر کتاب بازی و سرگرمی ریاضی میتوان نمونهای از آن را مشاهده کرد. معروفترین پارادوکس عام _ و غیر ریاضی_ در زمان حاضر مسألهای است که تحت عنوان «قضیه پدربزرگ» شناخته میشود و سوالی درباره سفر در زمان است. قضیه پدربزرگ این سوال را مطرح میکند که اگر فردی به گذشته سفر کند و پدربزرگ خود را قبل از ازدواج به قتل برساند، آن وقت چطور ممکن است خودش به دنیا آمده باشد؟! | ||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||
تاریخچه: آیا شده است اتفاقی مانند آن چه در زیر خواهیم گفت برایتان پیش آمده باشد؟ در طبقه چهارم یک ساختمان پنج طبقه منتظر ایستادهاید تا آسانسور بیاید و پایین بروید. آسانسورها یکی پس از دیگری به سمت بالا میروند و شما نمیتوانید سوار هیچ کدامشان شوید. احتمالا به شانس بد خودتان لعنت میفرستید. اگر با یک ساختمان پنج طبقه طرف باشید، مسأله قابل تحمل است، اما اگر در طبقه پنجاهم یک ساختمان شصت طبقه باشید و بینید تقریبا همه آسانسورها به سمت بالا حرکت میکنند، آن وقت چه؟ چطور ممکن است چنین چیزی اتفاق بیافتد؟ پس از مقدمه بالا، به سراغ مسأله اصلی برویم. پیش از هر چیز بهتر است ببینیم پارادوکس آسانسور از کجا مطرح شد؟ این پارادوکس اولین بار توسط ژرژ گاموف (George Gamow) و موریس استرن (Moritz Stern)، دو فیزیکدان که دفتر کارشان در دو طبقه متفاوت یک ساختمان چند طبقه قرار داشت در کتابی تحت عنوان «معماهای ریاضی» عنوان شد. گاموف که دفتر کارش در طبقه دوم نزدیکتر به همکف ساختمان قرار داشت، متوجه شد هر وقت میخواهد سوار آسانسور شود، اولین آسانسوری که در ان طبقه میایستد در اغلب موارد به سمت پایین میرود؛ در حالی که استرن که دفتر کارش در طبقه ششم قرار داشت، متوجه شده بود اولین آسانسوری که در آن طبقه میایستد در اغلب موارد به سمت بالا میرود. در یکی از ملاقاتهای این دو فیزیکدان، اشارهگاموف به این موضوع زمینهساز بحث درباره این مسأله شد و آن دو متوجه این تناقض شدند. بالاخره آسانسور در اغلب موارد بالا میرود یا پایین میآید؟ در نگاه اول، این طور به نظر خواهد رسید که شاید موتورخانه آسانسور در طبقات میانی ساختمان نصب شده است و آسانسور از آنجا به طرف طبقات فوقانی بالا و به طرف همکف ساختمان پایین فرستاده میشود. واضح بود که مسأله به این شکل نیست. در این صورت، این قضیه را چطور میشد توضیح داد؟ شرح مسأله: هر چند گاموف و استرن تحلیل این مسأله را آغاز کردند، اما تا مدتها تلاشهای بسیاری برای شرح این قضیه صورت گرفت، چرا که تحلیل پارادوکس آسانسور از آن چه در نگاه اول به نظر میرسد سختتر است. در اصل، توضیح مسأله باید این طور باشد: یک آسانسور منفرد، اغلب زمان کار خود را در بخشهای پر رفت و آمدتر ساختمان سپری میکند و از این رو محتملتر است از آن سمتی نزدیک شود که مسافر بعدی آسانسور میآید. ناظری که برای ساعتها یا روزها در کنار در آسانسور بماند و هر بار رسیدن آسانسور را مشاهده کند، به جای این که تنها ناظر اولین آسانسوری باشد که میآید، متوجه خواهد شد که آسانسور به دفعات برابر در هر دو جهت حرکت میکنند. برای این که بهتر بتوانید این موضوع را در ذهن خود مجسم کنید، یک ساختمان سی طبقه به همراه همکف را در نظر بگیرید که تنها یک آسانسور کند دارد. آسانسور بسیار کند حرکت میکند، چرا که بایستی هنگام حرکت خود به سمت بالا در هر طبقه توقف کند و دوباره وقتی پایین میآید، در هر طبقه توقف دیگری داشته باشد. در نظر بگیرید مدت زمان آن که آسانسور در یک طبقه بایستد، مسافران را پیاده و سوار کند و به طبقه دیگر برود، یک دقیقه طول بکشد. با این مفروضات، جدول زمانی افراد بخت برگشتهای که مجبور هستند با این شرایط در این ساختمان کار کنند، به صورت زیر خواهد بود: | ||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||
اگر محل کار شما در طبقه اول باشد و به صورت تصادفی بخواهید سوار آسانسور شوید، شانس این که آسانسور بعدی به طرف پایین برود بیشتر است. آسانسور بعدی که به طرف بالا برود تنها در فاصله زمانی دو دقیقه نخست هر ساعت خواهد بود، به عنوان مثال، ساعت 9:00 و 9:01 را در نظر بگیرید. تعداد توقف آسانسور در حین حرکت به سمت بالا و پایین یکسان است، اما احتمال این که آسانسور بعدی به سمت بالا برود تنها 2 حالت در 60 حالت یا به عبارتی یک سیام است. حالت مشابهی در ایستگاههای قطار در مواردی که مورد بررسی نزدیک ایستگاههای پایانی خط واقع شده باشد، دیده میشود: مسافران ایستگاه در موراد بیشتری با صحنه حرکت قطار بعدی به سمت انتهای خط مواجه خواهند بود. یک مثال دیگر برای درک بهتر این مسأله این است که تصور کنید در صندلیهای گوش پیست اتومبیلرانی بیضی شکل نشسته باشید: در حالی که منتظر نشستهاید تا یک ماشین درست از جلوی شما عبور کند، احتمال بیشتری دارد ماشینهایی را در حین حرکت در مسیر مستقیم مسابقه قبل از ورود به پیچ ببینید و اساساً به همین دلیل است که این صندلیها را تحت عنوان bleacher به معنای صندلیهای ارزان قیمت نامگذاری کردهاند. برای درک بهتر اجازه دهید مثالی را که درباره ساختمان پنج طبقه زدیم بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. فرض کنید ناظر در طبقه چهارم باشد و ما تعداد کل حالتهای زیر را بررسی کنیم: 1- آسانسور در طبقه چهارم یا بالاتر باشد. 2- آسانسور در طبقه سوم یا طبقات پایینی باشد. 3- دفعات تلاش یا مشاهده. از روی این مقادیر اساسی ما میتوانیم وقتی ناظر در زمانهای تصادفی به طرف آسانسور بیاید، احتمال این را که آسانسور در حال حرکت به سمت پایین باشد به دست آوریم. | ||||||||||||||||||||||||||
مفروضات: 1- مشاهده، در زمانهای تصادفی، در طبقه چهارم یک ساختمان پنج طبقه، خواه آسانسور در طبقه چهارم یا بالاتر باشد یا این که در طبقه سوم و پایینتر باشد. 2- هیچ تفاوتی بین طبقات وجود ندارد. به عنوان مثال ما حالتی را بررسی نمیکنیم که یک فروشگاه زنجیرهای در طبقه دوم ساختمان باشد، در حالی که طبقات سوم و بالاتر مسکونی هستند. با داشتن این مفروضات، هدف محاسبه احتمالات زیر است: 1- آسانسور در طبقه چهارم یا بالاتر باشد. 2- آسانسور در طبقه سوم یا طبقات پایینتر باشد. حل مسأله: با فرض این که ناظر در طبقه چهارم است، فضای نمونه (Ω) طبقه اول تا پنجم است. برای این که ناظری که در طبقه چهارم است، هنگام سوار شدن با آسانسوری مواجه شود که به سمت پایین میرود، آسانسور بایستی در ناحیهای باشد که با رنگ خاکستری مشخص شده است. ما این پیشآمد را A مینامیم. در این صورت خواهیم داشت: | ||||||||||||||||||||||||||
در این صورت احتمال ρ که ما به دنبال محاسبه آن بودیم عبارت است از: | ||||||||||||||||||||||||||
بسط مسأله به چند آسانسور: در حالتی که بیش از یک آسانسور در ساختمان مشغول به کار باشد، توزیع احتمال کاهش پیدا میکند. دلیل آن کاملاً واضح است. مثالی را که درباره ساختمان سی طبقه آوردیم در نظر بگیرید: زمانی که بیش از یک آسانسور مشغول به کار باشد، شانس این که مسافرانی که قصد سوار شدن به آسانسور را دارند، زمانی به طبقه همکف برسند که حداقل یک آسانسور در طبقه همکف منتظر است، بیشتر خواهد شد. اگر تعداد آسانسورهای ساختمان نامحدود باشد، مقادیر احتمالات برابر خواهد بود. در مثال مربوط به پیست مسابقات اتومبیلرانی، هر چه فاصله زمانی بین حرکت ماشینها در مقایسه با زمانی که لازم است ماشینها پیچ را دور بزنند کمتر باشد، ناظری که در پیچ نشسته است، ماشینهای بیشتری را خواهد دید که از جلوی او عبور میکنند. طرح مسأله: برای شبیهسازی حالتی که بیش از یک آسانسور در ساختمان مشغول به کار است، ابتدا باید شرایط شبیهسازی را تعریف کنیم. قوانین حاکم بر شبیهسازی عبارتند از: 1- طبقهای که درخواست بعدی برای آسانسور به آن مربوط میشود، به طور تصادفی انتخاب میشود. 2- طبقه مقصد آسانسور درخواست شده نیز به صورت تصادفی انتخاب میشود. 3- آسانسوری که به درخواست پاسخ میدهد، باید نزدیکترین آسانسور به طبقهای باشد که درخواست از آنجا آمده است. 4- در یک زمان واحد، نمیتوان درخواستی برای یک آسانسور در دو طبقه متفاوت داشت. در میان قوانین بالا، دو مورد اول را میتوان با این بیان جایگزین کرد: «طبقه مبدا و طبقه مقصد نباید از پیش تعیین شده باشند.» حل مسأله برای یک مورد خاص: یک ساختمان 100 طبقه با 6 آسانسور فعال را در نظر بگیرید، در شبیهسازی انجام شده بر مبنای یک نمونه برنامه کامپیوتری، [5] پس از این که تعداد درخواستها از حدی گذشت که مقادیر احتمالات به سمت ثابت شدن میل کند، برای سه شبیهسازی متفاوت با شرایط اولیه متفاوت، برای فراخوانی آسانسورهایی که از طبقات فوقانی به سمت طبقات پایینتر حرکت میکنند، مقادیر زیر به دست آمد: | ||||||||||||||||||||||||||
شکل شماره 2 | ||||||||||||||||||||||||||
شکل شماره 3 | ||||||||||||||||||||||||||
شکل شماره 4 | ||||||||||||||||||||||||||
دونالد کانوت یکی از مشاهیر علوم کامپیوتر امروز و نویسنده کتاب مرجع «هنر برنامه نویسی کامپیوتری» در مقاله خود تحت عنوان «مسأله آسانسور گاموف-استرن» با در نظر گرفتن این قوانین نشان داده است به نسبت افزایش تعداد آسانسورهای یک ساختمان، چه آسانسور بالا برود و چه پایین بیاید، احتمال سوار شدن به آن در تمام طبقات به سمت مقدار 2/1 (یک دوم) میل میکند، بررسی مسأله در زندگی روزمره: در یک ساختمان حقیقی، عوامل پیچیدهای همچون نیاز بیشتر به حضور آسانسور در طبقه همکف یا طبقه اول و نیز بازگشت آسانسور به این طبقات در زمان بلااستفاده بودن بر عملکرد آسانسور تأثیر دارند. این عوامل میزان فراوانی فراخوانیهای مشاهده شده را تغییر میدهند، اما پارادوکس آسانسور را به کلی از بین نمیبرند. به خصوص اگر کاربری بیش از حد به طبقات فوقانی نزدیک باشد، به گونه چشمگیرتری با پارادوکس آسانسور مواجه خواهد بود، چرا که آسانسورها ندرتاً در طبقات فوقانی آنها حاضر هستند یا مورد نیاز خواهند بود. ساختمانهای حقیقی با پیچیدگیهای دیگری نیز روبهرو هستند. به عنوان مثال میتوان به درخواست غیر متعادل و بیش از حد رفتن به طبقه همکف در ساعت پایانی کار اشاره داشت. اکثر طبقات برای رفتن به طبقه همکف فراخوان میدهند و آسانسورهای پر از مسافر هم در طبقات میانی توقفی ندارند. از دیگر این موارد میتوان به تأثیر جابهجاییهای کوتاه در زمانی که آسانسورها بلااستفاده هستند اشاره داشت. چنین پیچیدگیهای میتواند تاثیر پارداوکس آسانسور را حتی از مثال ما درباره شرایط کاری در یک ساختمان سی طبقه بغرنجتر سازد! |
آیا تا کنون درباره قطع برق و مشکلات ناشی از آن فکر کردهاید؟ آیا تا کنون در هنگام قطع برق در آسانسور محبوس شدهاید؟ آسانسوری را در نظر بگیرید که با ظرفیت کامل در حال حرکت میباشد و ناگهان به دلیل قطع برق در فاصله بین طبقات متوقف میگردد. در این شرایط افراد محبوس شده در تاریکی بسر میبرند و فقط نور محدود روشنایی اضطراری در کابین وجود دارد. در این حالت اضطراب بر افراد غلبه میکند و هر کدام از افراد محبوس شده بطریقی تلاش برای فراخوانی افراد بیرون کابین میکنند. یکسری فریاد میزنند، یکسری تلاش میکنند زنگ اضطراری را به صدا در آورند، یکسری تلاش میکنند درب آسانسور را به زور باز کنند خلاصه همه افراد در کابین آسانسور با چهرهای مضطرب دست به فعالیت خاصی میزنند. در این شرایط تمام تلاشهای افراد محبوس شده منجربه مطلع شدن افراد خارج از کابین آسانسور میگردد. افراد محبوس شده وقتی از شرایط فوق مطمئن میگردند آرامش نسبی پیدا میکنند اما غافل از اینکه نجات آنها از داخل کابین ممکن است با مشکلات دیگری مواجه شود و آنها برای مدت طولانیتری در آسانسور حبس شوند. همانطور که میدانید روش سنتی و متداول امروزی برای به حرکت در آوردن کابین در هنگام قطع برق، باز کردن ترمز مکانیکی آسانسور توسط اهرم و گرداندن چرخ دستی (Hand wheel) با رعایت احتیاط های لازم میباشد. معمولا سرایدارها و افرادی که بیشتر از دیگران در ساختمان حضور دارند، آموزشهای لازم جهت انجام سیکل فوق را دیدهاند. این افراد به محض اطلاع از محبوس شدن عدهای در آسانسور به سرعت وارد عمل میشوند. اگر قطع برق در شب اتفاق افتاده باشد، برای این افراد رفتن به موتورخانه در شرایطی که برق راه پلهها نیز قطع میباشد خیلی به کندی صورت میگیرد. بدشانسی افراد محبوس شده زمانی است که هیچکدام از افراد دوره دیده در ساختمان حضور نداشته باشند و یا کلید موتورخانه در زمان قطع برق در دسترس نباشد که در این وضعیت باید از آتشنشانها و یا افراد دوره دیده در ساختمانهای مجاور بهره گرفت. این واقعه در ساختمانهای مسکونی کم تردد و یا در ایام تعصیل که اکثر ساکنین به مسافرت رفتهاند میتواند شرایط بحرانیتری را ایجاد نماید و یا وقایع تلختری را بوجود آورد. به هر حال میبینید که آزاد شدن افراد و زمان محبوس شدن آنها در کابین میتواند به عوامل متعدد وابسته باشد و این عوامل ممکن است منجربه ساعتها و شاید روزها حبس افراد در داخل آسانسور گردد. به نظر شما در قرن بیست و یکم که تکنولوژی پیشرفت قابل ملاحظهای نموده و ابزار و سیستمهای کمکی مناسبی در همه زمینهها طراحی و ساخته شده است بهتر نیست که بجای دسته و پنجه نرم کردن با شرایط پر دغدغه فوق از تکنولوژی بهره گرفت. با توجه به شرایط فوق ما بر آن شدهایم که در این مقاله به بررسی کاربردی سیستمهای نجات اضطراری پرداخته و نکات مرتبط با این سیستمها را که در صنعت آسانسور مطرح است بررسی نمائیم. سیستمهای نجات اضطراری طوری طراحی شدهاند که قطع برق را تشخیص داده و با پخش پیغامهایی چون "هم اکنون ما با قطع برق مواجه شده ایم. لطفا اندکی تامل بفرمائید، آسانسور تا چند ثانیه دیگر مجددا به کار خواهد افتاد" موجب آرامش گردیده و با رعایت نکات ایمنی، آسانسور را به حرکت در میآورند و به راستای طبقه رسانده و درب را باز میکنند تا افراد از داخل کابین آزاد شوند. تا اینجا سعی نمودیم دو وضعیت فوق را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه جزئیات فنی بیشتری از این سیستمها به اطلاع خوانندگان محترم خواهد رسید. |
بررسی عملکرد سیستم نجات اضطراری شکل زیر بلوک دیاگرام سیستم نجات اضطراری را نشان میدهد. |
همان طور که در شکل فوق دیده میشود این سیستم از بخشهای متنوعی تشکیل گردیده که در شکل 1 با توجه به کاربرد بخشهای مختلف تقسیمبندی صورت گرفته است. بخش کنترل مرکزی، اطلاعات موردنیاز خود را از واحدهای دیگر میگیرد و با رعایت قوانین و استانداردهای موجود سیستم را کنترل و نجات اضطراری را محقق مینماید. شکل زیر نمونهای از تابلو نجات اضطراری را نشان میدهد. این سیستم در کنار تابلو فرمان هنگام قطع برق، کنترل موتور و ترمز مکانیکی و درب آسانسور را در دست گرفته و فرامین لازم را صادر مینماید. |
فلوچارت زیر عملکرد کلی سیستم نجات اضطراری را توضیح میدهد. بعد از قرارگیری و نصب این سیستم در آسانسور به کمک تغذیه باطری ولتاژ مدار ایمنی تامین شده و پس از اطمینان از بسته بودن درب کابین فرمان باز شدن ترمز را صادر و تغذیه لازم برای حرکت موتور با سرعت کند تولید مینماید. در این مرحله برای مدت زمان کوتاهی هر دو جهت حرکت تست میگردد و جهتی را که جریان کمتری نیاز دارد انتخاب نموده و به حرکت ادامه میدهد تا به راستای طبقه برسد. با فعال شدن سنسور توقف، فرمان بسته شدن ترمز صادر میگردد و بعد از توقف کامل فرمانهای لازم جهت باز شدن درب کابین یا طبقات به المانهای مربوطه منتقل میشود. بعد از طی سیکل فوق، مدارات محافظ در شرایطی قرار میگیرند که تابلو اصلی بتواند کنترل را بعد از وصل شدن برق شهر در اختیار گیرد. در فلوچارت مقابل سعی شده کلیات وظایف سیستم نجات اضطراری بیان گردد. همانطور که در بلوک دیاگرام دیده میشود بخشی بنام شارژر باطری وجود دارد که در زمان وصل بودن برق شهر، باطریهای این سیستم را زیر شارژ قرار میدهد. نکات مهم در سفارش سیستم نجات اضطراری برخی سیستمها و قطعات در آسانسور تنوعی ندارند و انتخاب آنها بصورت روتین انجام میگیرد اما برخی دیگر از اینها مانند تابلو فرمان و سیستم نجات اضطراری به سفارش مشتری وابسته است. در سفارش هر سیستم نجات اضطراری باید به نکات زیر توجه نمود:
نکات مهم در نصب سیستم نجات اضطراری شکل 3 شماتیکی از ارتباطات مورد نیاز جهت نصب تابلو نجات اضطراری در کنار تابلو فرمان را نشان میدهد. برای اینکه تغییرات قبل و بعد از نصب سیستم نجات اضطراری مشخص باشد در شکل زیر هر دو حالت مشخص شده است. همانطور که میدانید اکثر طراحیها برای این سیستم به گونهای است که این سیستم در واقع به عنوان یک واسط بین برق شهر و تابلو فرمان اصلی قرار میگیرد و در مواقع مورد نیاز برق تابلو را قطع و کنترل سایر المانهای آسانسور را در دست میگیرد. شکل 3 کلیات نصب سیستم نجات اضطراری را نشان میدهد. جزئیات نصب هر سیستم معمولا در دستورالعمل نصب آن توضیح داده میشود و این نکته حائز اهمیت است که همیشه قبل از نصب و راهاندازی یک سیستم، دفترچه راهنمای نصب آن به دقت مطالعه گردد. انتخاب سایز مناسب برای سیمهای رابط بین دو تابلو و دفت در استحکام اتصالات از نکات بسیار مهم میباشد که رعایت آنها سهولت راهاندازی این سیستمها را بدنبال خواهد داشت. خروجیهای موتور سیستم نجات اضطراری مانند سیستمهای درایودار باید به دور تند موتور متصل شوند و برای این مورد به هیچ عنوان از دور کند استفاده نگردد. لازم به ذکر است که اگر این سیستم در ساختمانهای در حال ساخت نصب میگردد بعد از راهاندازی و انجام تستهای لازم جهت حصول اطمینان از عملکرد این سیستم بهتر است به کمک کلید تعبیه شده عملکرد تابلو نجات اضطراری را در هنگام قطع برق حذف نمائید زیرا در چنین ساختمانهایی ممکن است بارها برق قطع و وصل گردد و در این شرایط ناپایدار ساختمان با توجه به اینکه ساکنین هم در آن حضور ندارند نیازی به عملکرد سیستم نجات اضطراری وجود ندارد. با این روش از دشارژ شدن باطریها جلوگیری نموده و عمر مفید آنها افزایش مییابد. لازم به ذکر است که بعد از نصب این سیستم، در صورتی که میخواهید آسانسور را خاموش نمائید باید طوری عمل کنید که شارژر آن فعال باشد. |
بازدید دورهای همانطور که میدانید به دلیل اهمیت آسانسور در ساختمان و به دلیل چک مدارات ایمنی در این سیستم و مراقبت از فطعات گرانقیمت و روغنکاری بخشهای مختلف این سیستم، همیشه بازدیدهای دورهای برای آسانسور وجود دارد و تکنسینهای مربوطه بر اساس چک لیست موجود ایتم های ذکر شده را کنترل نموده و بررسی مینمایند. در سیستمهای نجات اضطراری معمولا از باطریهای Sealed Acid استفاده میگردد. این نکته قابل ذکر است که اگر این باطریها برای مدت طولانی بدون استفاده در انبار بمانند رفته رفته دشارژ شده و از عمر مفید آنها کاسته میگردد. بنابراین در سفارش سیستمهای اضطراری این نکته حائز اهمیت میباشد که بعد از تحویل سیستم به سرعت نسبت به نصب آن اقدام گردد و باطریها زیر شارژ قرار گیرند. معمولا دیده میشود که بین تحویل تابلو تا نصب آن مدت زمان زیادی طول میکشد که این مورد برای سیستمهای نجات اضطراری نامناسب میباشد. بنابراین در بازدیدهای دورهای باید ولتاژ باطریها و صحت عملکرد شارژر بررسی گردد. در نهایت برای افزایش اطمینان از صحت عملکرد کلی سیستم میتوان باقطع برق عملکرد درست سیستم نجات اضطراری را مورد تست قرار داد. |
نتیجهگیری در این مقاله سعی شد سیستمهای نجات اضطراری معرفی گردند و کاربردهای آنها و تنوعها و اختلافات و تشابهات آنها مورد بررسی قرار گیرد. نکته حائز اهمیت رعایت نکات ایمنی در اینگونه سیستمها میباشد. همانطور که عنوان شد این سیستم میتواند سهولت خاصی در شرایط بحرانی چون قطع برق ایجاد نماید به شرط اینکه با رعایت صحیح نکات ایمنی و اصول ذکر شده در دستورالعملهای نصب، از بروز وضعیتهای خطرناک جلوگیری نماید. در ضمن با دقت اطلاعات مورد نیاز برای سفارش تهیه گردد که در مرحله نصب از دوباره کاریها و اتلاف وقت جلوگیری گردد. جا دارد که در انتهای این مقاله بحث بازدید دورهای را برای اینگونه سیستمها مجددا تا کید نمائیم که اجرای نکات ذکر شده در افزایش عمر مفید و استفاده بهتر از این امکانات بسیار موثر میباشد. |